اون دورانی که همش با همسر بیرون میرفتیم چه در دوران عقد چه بعد ازدواج و چه بارداری شیرین ترین لحظه ها رو باهم ساختیم 
چند روز پیش که به اتفاق خانواده همسر تو شهر میگشتیم باهم گفتیم عه یادش بخیر چقدر اینجا اومدیم
تو این پارک نشستیم چیپس فلفلی خوردیم !!!
من گرچه بعد زایمانم حافظه امو از دست دادم اما اون خاطرات شیرینو هیچ وقت یادم نمیره 
البته الان فکر کردن بهش ناراحتم میکنه چون دیگه بیرون نمیریم 
میدونید بحث بیرون رفتن نیست ، بحث وقت گذاشتنه !!
همسرم قبلا خیلی برام وقت میذاشت اما الان اینقدر سرش گرم کاراشه که انگار منو فراموش کرده :( 
جایی تو برنامه هاش ندارم 
فکر میکردم تعطیلات نوروزی بیشتر پیش هم باشیم اما سال جدید و تعطیلاتش براش فرصتی شد که بیشتر برای رسیدن به اهدافش وقت بذاره 
برنامه امروزشو چیده بود تا شب بدون اینکه از من بپرسه کاری نداری بیرون نمیخوای بری
راستش دلم گرفت 
پس من چی ؟
خودش میدونه که من اینحا به جز اون کسی دیگه رو ندارم .


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها