بعد از نوشتن پست قبلی پاشدم و کارامو انجام دادم :|
پسر رو گذاشتم تو کریرش و گذاشتمش جلو در حموم و رفتم پتو رو شستم 
همشم میخندید :/ پتو شستن خنده داره مگه ؟:))
بعدشم شستن ظرفا 
نزدیکای ساعت دوازده بود که همسر بیدار شد معلوم بود پست قبلیمو خونده -___-
اومد گفت بیا بریم پارک نزدیک خونه ! من قبول نمیکردم چون هم دیروقت بود هم وقت خواب پسر
اما بالاخره قبول کردم ولی مقصد عوض شد وکلی پیاده روی کردیم پسرم گذاشتیم تو کالسکه دنبال خودمون کشوندیمش:))
یه چیزی خوردیمو مسیر برگشت رو با اسنپ اومدیم
دونه دونه ی انگشتای پاهام درد میکنه :/
اما حالم خوبه :) 
دوسداشتم بریم حرم 
تا حرم ۱۵ دقیقه پیاده روی بود 
ولی من دیگه نمیتونستپ قدم از قدم بردارم .

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها